اسلام در همين لحظات تلخ بفرياد دنياى سياه و انسانهاى آفتزده وحشى رسيد همه اين افسانههاى جاهليت را يكى بعد از ديگرى الغاء نموده و براى هميشه وحشيگرى را خاتمه داد و ننگهاى مرسوم را از پيشانى بشر زدود.
قرآن كريم ضمن حكايت داستان آن مردمى كه آمدن پيامبران را بفال بد گرفته و آنها را شوم معرفى كرده و ميگفتند انا تطير نابكم لئن لم تنعهوا لنر جمنكم و ليمسنكم منا عذاب اليم با بيانى روشن جواب داده و ميگويد قالوا طائر كم معكم ائن ذكرتم بل انتم قوم مسرفون منشاء بدى و نيكى خود شما هستيد كه بىجهت بموجودات فال نيك يابد ميزنيد نادانسته امورى را مربوط بموهومات نكنيد و بگردن حيوانات نگذاريد.
در اين باب احاديث بسيار نقل شده، كتاب كافى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بازگو ميكند لاطيره و لاشوم يعنى فال بدوشوم اساس ندارد. و باز فرموده ليس منامن تطير او تطير له او تكهن او تكهن له از امت من نيست كسيكه فال بد زند يا باو فال بد بزنند.
دميرى گويد پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فال نيك را دوست ميداشت و ميفرمود انسان هر وقت به فضل و كرم خداوند اميدوار باشد مشمول عنايت و رحمت ميشود و اگر قطع اميد كند گرفتار شر و ناملايمات ميگردد و طيره سوءظن و توقع شر است.
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده كفاره طيره توكل بخداوند است و بكسى ضرر ميرساند كه از طيره بترسد و اما كسيكه اعتناء به آن نميكد ضرر نمىرساند.
قال رسولالله كفاره الطيره التوكل بالله151 كفاره فال بد زدن توكل بخداست و نحوست آنرا از بين ميبرد.
رسول خدا بسيارى از خرافات عرب جاهليت را برانداخت و از بين برد.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) لا عدوى و لاطيره و لاهامه و لاشوم و لاصفر152.
خرافه عدوى:
عدوى بمعنى سرايت مرض و بيمارى از يك ذيحيات و حيوان بحيوان ديگر است و اسلام اصل قانون سرايت و امراض مسريه را انكار نكرده است زيرا در حديث ديگر آمده است: ولا توردوا المرض على المصح حيوان مريض را بحيوانات سالم داخل نكنيد. بلكه منظور از نفى عدوى، نفى و انكار آن پندار خرافى است نه انكار اصل قانون سرايت، و آن پندار خرافى بدين شرح بود:
وقتيكه در لب و دهان شترى بيمارى عر كه يكنوع قراههايست ظاهر ميشد. بجاى معالجه شتر بيمار از شتران سالم را داغ ميكردند تالبهاى شتر بيمار شفا يابد153.
نظاير اين نوع معالجات در اقوام ابتدائى و قرون وسطى فراوان مشاهده ميشود.
پيروان توتمى كه در جزاير شمالى استراليا زندگس ميكنند معتقدند كه اگر كودكى مريض شود بايد پدرش داورى لازم را بخورد تا فرزند او معالجه شود154.
بسيارى از محققان چنين اظهار نظر كردهاند كه: عرب جاهليت از اين نظر حيوان سالم را داغ ميزدند تا بخيال خود، اين حيوان و ساير حيوانات را از پذيرش و تقبل اين مرض بترسانند و بااينكار بنظر خودشان از سرايت مرض كه از آن به عدوى تعبير مينمودند جلوگيرى ميكردند و يا بعقيده خود كه به آن مرض شعورى قائل بودند و يا ارواح موذيه را منشأ بيمارى مىپنداشتند جهت ارعاب و ترساندن آنها حيوان سالم را داغ ميزدند تا آنها مرعوب شده از حيوان بيمار دور و به حيوانات سالم نزديك نشوند.
اسلام بانفى عدوى از حيوانات زبان بسته يكنوع حمايت بسيار پرارزش نموده و خيالات موهوم را بىاساس معرفى و از داغ زدن بر حيوانات منع كرده است. از امام صادق (عليه السلام) از پدران خود و از رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده: للدابه على صاحبها سته حقوق براى حيوان بگردن صاحبش شش حق است كه از جمله آنها لايسمها و لايضربها فى وجهها او را داغ نگذارد و بر صورتش نزند.